«احسان رستگار»، مدیرمسئول سایت شفاف در یادداشتی نوشت: گاهی اتفاقاتی رخ میدهد که از فرط شفافیت و وضوح حق و باطل درآن واقعه، انسان دلیلی برای توضیح واضحات نمیبیند، اما همان طور که علم و فناوری درعصر ما پیشرفتی شگرف و رشدی تصاعدی پیدا کرده، توجیه گری، تهمت زنی و ماله کشی نیز توانسته هم از حیث عمق و هم از جهت گستردگی، ارتقاء محسوسی پیدا کرده است.
اگرچه رعایت و صیانت از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، درمکتب ما به مثابه عمل به واجبی الهی است، اما دغدغه نگارنده، تحلیل فاجعه دیروز شیراز از منظر قانون اساسی و قوانین دیگر جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه بناست مباحثی پیش پا افتادهتر ولی مبناییتر در این مجال اندک مورد تامل قرار گیرد.
سعی میشود تا از ذکر نکات تکراری پرهیز شود و به منظور رفع شبهات و تنویر افکارعمومی، ذکر مسائل و سؤالات زیر، مفید به نظر میرسد:
١- این سؤال را نادیده میگیرم که چطور مسئولان انتظامی و امنیتی شیراز، نمیدانستهاند که بناست چنین استقبالی از آقای علی مطهری به عمل آید و اصلا نمیپرسم که چطور میشود که بتوان باور کرد که شایعهای – که البته درعمل تهدید بوده و – به گوش بسیاری از دانشجویان، مسئولان شهر شیراز و حتی استان شیراز رسیده بوده، به گوش مسئولان وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی شهر شیراز نرسیده است و اصلا به این نکتهی مضحک نمیپردازم که مسئولان استان، نیروی انتظامی و مسئولان امنیتی توجیهشان درعدم برقراری امنیت برای آقای مطهری از فرودگاه تا دانشگاه این بوده که خبر نداشتهاند پرواز ایشان چه ساعتی به زمین مینشیند. اصلا هم به این موضوع نمیپردازم که اتفاقا اگر ساعت فرود در شیراز را نمیدانستند، چه بسا هرگز چنین اتفاقاتی نمیافتاد و بازهم قصد طرح این موضوع نیست که چطور ممکن است که همان وزارت اطلاعاتی که عبدالمالک ریگی را روی هوا خفت میکند، بلاتشبیه چطور نمیداند که پرواز ما چه ساعتی در شیراز به زمین مینشیند آن هم وقتی که این استعلام در عرض یک دقیقه یا کمتر توسط وزارت اطلاعات یا نیروی انتظامی، قابل استعلام بوده است(البته راه خیلی خیلی سادهتر استعلام این بود که با اعضای کانون فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز که بلیت ما را گرفته بودند تماس میگرفتند و میپرسیدند، به همین سادگی)، خلاصه اصلا و ابدا این سوالات بنا نیست طرح شوند. از کنار این نکات سوت زنان میگذریم.
٢- بعد از ورود به فرودگاه شهید دستغیب شیراز و خروج از دروازهی فرودگاه، عکسها و شرحها گویاست که چه بر سر آقای مطهری آمد. اصلا نمیپرسم که چرا وقتی همه میدانستند که بناست ایشان به شیراز بروند و ساعت پرواز هم از سه روز قبل پرواز مشخص شده بود، چرا تمهیداتی نیندیشیدند تا ایشان مورد ضرب و جرح اراذل و اوباش قرار نگیرند. حتما مصلحت گروهی دراین بوده که این اتفاق برای ایشان بیفتد. از کنار این نکته هم میگذرم که اگر خرده شیشههایی که با صورت ایشان اصابت کرد و ابروی ایشان را خراش داد، دو سانتی متر پایینتر یعنی چشمشان را مجروح میکرد و خدای ناکرده موجب نابینایی چشم چپ ایشان میشد. این را هم نمیپرسم که اگر علی مطهری زیر بارش خرده شیشه و چوب و چماق و اسپری فلفل و آجر و سنگ، خدای ناکرده عزرائیل را زیارت میکرد، مسئولانی که – اگر نگوییم با سکوت و انفعالشان با مهاجمین همکاری کردهاند ولی حتما – غفلت کرده اند، چطور میخواستند پاسخگوی جامعه باشند.
نکات و سؤالات کوتاه این یادداشت نگارنده مربوط به بعد از عزیمت به کلانتری ٢٠ گلسرخ میشود.
٣-چرا مسئولان انتظامی و اطلاعاتی که به کلانتری آمدند، به جای مهیا کردن یک تیم حفاظتی و بسترسازی جهت برگزاری سخنرانی، مدام از در منع آقای مطهری از حضور در دانشگاه وارد شدهاند و در راستای منصرف کردن ایشان سخن گفته اند؟
۴- چرا ازساعت ١۶:۴۵ که ایشان وارد کلانتری شده اند، اراذل و اوباش مقابل درب کلانتری جمع شده اند؟ چرا مسئولان کلانتری علیرغم علم به خرابکاری آنان، به جای اینکه اقدام به دستگیری یا متواری کردن مهاجمین کند، آقای مطهری را از خروج و رفتن به دانشگاه منع میکرده است؟ چرا بعد از اینکه متوجه شدند که ایشان از حضور دردانشگاه منصرف نشده اند، به جای چاره اندیشی جهت متواری کردن اغتشاشگران و همراهی آقای مطهری با محافظین بدون لباس به دانشگاه جهت سخنرانی، به ایشان گفتند که ما اجازه نمیدهیم به دانشگاه بروید حتی اگر خودتان بخواهید. چرا وقتی متوجه مصمم بودن وی جهت حضور در دانشگاه شدند، استان داری تصمیم گرفت تا با خبری کذب در دانشگاه اعلام کند که علی مطهری از کلانتری به فرودگاه رفت و عازم تهران شد درحالی که هنوز در کلانتری بود؟ چرا به جای متواری کردن شعبان بی مخهایی که کلانتری را هم محاصره کرده بودند، دانشجویان را از محل سخنرانی متواری کردند؟
۵- چرا ماموران نیروی انتظامی و اطلاعاتی، ایشان را از کلانتری به مقصد پاویون فرودگاه شهید دستغیب، با خودروی حفاظت شدهی نیروی انتظامی خارج نکردند؟ چرا نیروی انتظامی، علیرغم ضبط و ثبت چهرهی مهاجمین که درمقابل کلانتری جمع شده بودند، اقدامی جهت دستگیریشان نکردند؟ چرا هنگام خروج از کلانتری، مهاجمین منتظر بودند تا بازهم حمله کنند؟ مهاجمین چطور پشتشان گرم نیست و دوربین به دست منتظر خروج آقای مطهری بودند و داخل هر خودرویی را که از آنجا خارج میشد تجسس میکردند و گویی مقابل کلانتری برای خود ایستی بازرسی ایجاد کرده اند؟(فیلمش موجود است)
۶- چرا حتی مهاجمین به خود جرات میدهند که از کلانتری تا پاویون ماشین حامل وی را تعقیب کنند و دم در پاویون هم تجمع و مجددا فحشهای رکیک و شعارهایشان را سر دهند؟ لازم به ذکر است که مقابل کلانتری و هنگام مشاهدهی ایشان در خودرو، درجلو چشم نیروی انتظامی و مسئولان اطلاعاتی، فحاشیهای رکیک که عمدتا خطاب به استاد شهید مطهری هم بود و به صورت ترکیب شده با ضدولایت فقیه خطاب به ایشان صورت گرفت و هیچ برخوردی با گروههای فشار نشد.
اینها کیستند که اطلاعاتی و انتظامی جرات برخورد با آنان را ندارد؟ چه موجوداتی هستند که از خط قرمز کابینهی گذشته(محمدرضا رحیمی) و از پسر رئیس جمهور اسبق و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران (مهدی هاشمی رفسنجانی) پشتشان گرمتر است؟!
0 thoughts on “ناگفته های مدیرمسئول سایت نزدیک به قالیباف از حمله به علی مطهری در شیراز”